ایام، ایام حج است و موسم، موسم ذبح اسماعیل
ای حاج! اسماعیل تو کیست؟ چیست؟
نیازی نیست کسی بداند، باید خود بدانی و خدایت !
عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین
آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مى رسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در
این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مى کند تا
سبکبال شود.
اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟
مقامت؟آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی،
انتخاب کنی، من فقط می توانم نشانیهایش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه
"مسئولیت" به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی
گذارد تا " پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به "فرار" می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل
های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، ترا
بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که
برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از
دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت،
یک وضع، و حتی، یک " نقطه ضعف"!
جنجال با شیعه هیچ ارتباطی ندارد ! شیعه خونش کار عقلش رامیکند! خون شیعه به پای عقلش ریخته شده است! هیچ جنجالی دربرابر عقل شیعه که حسین بن علی (ع) باشد دوام نمی آورد واز این جهت است که جنجالی ها چون نتوانستند هماورد عقل شیعه باشند سراغ خون او رفتند! اما ندانسته ونمیدانند که عقل شیعه سرخ است و خون شیعه ندای عقلش را به گوش عالم خوهد رساند! چرا خون بر شمشیر پیروز است !؟ این همه خون در عالم ریخته شده است ! همه سرخیشان رنگ باخته است !درهمه شان شمشیر برخون پیروز شده است ! اما فقط یک خون است که بر شمشیر پیروز است و آن خون شیعه است ! چرا؟ چون خون حسین بن علی (ع)حنجره ی عقل است وعقل جوهره ی خون اوست! کدام شمشیری که به خون حسین (ع)آغشته است را می توان پنهان نمود! کدام شمشیر است که گلوی عقل را پاره کند وآلوده نباشد ! این شمشیر هر کجا باشد لو میرود ! "شمشیر خونین پنهان نمی ماند"
! "اینکه میگویند:حسین کشته شمشیر جدش است (!)" این یعنی چه؟ این یک معنایش این است که اهل عالم همه نفهمند!!! یعنی ای اهل عالم ما حسین را با شمشیر جدش کشتیم هیچکس نفهمید !!! رمز میدهد! یعنی اینکه از این به بعد اگر خواستی "تجسم حقیقت" را ترورکنی " شمشیر حقیقت" را علم کن وبعد آنرا بر فرق آن جسیمه حق فرود آور! بعد هرکس اعتراض کرد که چرا کشتی ؟! بگو من نکشتم شمشیر حقیقت کشت ! ما حسین را نکشتیم ! شمشیر جدش او را کشت ! جالب است نمی گویند جدش اورا کشت!!! شمشیر جنایت را منتسب به رسول الله(ص) میکنند تا بدین وسیله به جنایت رنگ شرافت بدهند! آیا جنایتی بالاتر از این وجود دارد؟! حسین (ع)منتسب به رسول الله (ص) نیست اما شمشیری که در دست آنهاست منتسب به رسول الله(ص) است ! چرا؟! چون میزان دست آنهاست! هر جه در دست آنهاست باید درست باشد و هرچه در دست آنها نباشد نادرست! شمشیر جد حسین(ع) تا زمانی که در دست آنهاست حق است! اما همان شمشیراگر به دست فرزند رسول الله(ص) افتاد ناحق است! خب معلوم است چه بر سر عالم می آید وقتی دست معیار حقیقت شد!!! امروز زمانی که می خواهند کثیف ترین جنایات را علیه بشریت انجام دهند لحظه جنایت ندای" الله اکبر" را ضمیمه جنایت می کنند! این عمل دقیقا معنایش همان است که گفته شد ! این یعنی این کارها را آنها انجام نمی دهند بلکه الله اکبر است که انجام میدهد! شمشیر حقیقت است که سر می برد ! ما نیستیم که !!! بنابراین حسین (ع) کشته "شمشیر جدش دردست غیر"است !